هنگامي ...
هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا …!!
.
.
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا …!!
.
.
+ نوشته شده در جمعه هجدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 2:40 توسط سعیده
|
دلم می نالد از درد جدایی خدایا چاره ای صبری و راهی