چقدر حوصله کردم که بخندیم....
چقدر حوصله کردم که بخندیم....
افتاب کم اورد و غروب کرد...
ماه من تاب نیاورد و فرار کرد...
ستاره ام از بس چشمک زد از نور افتاد و من...
من غرق شدم از خیالت...غرق بودن...
غرق لحظه های اخر بودنم...وتو...
نمیدانم...غرق شدنم را دیدی یا نه...
افتاب کم اورد و غروب کرد...
ماه من تاب نیاورد و فرار کرد...
ستاره ام از بس چشمک زد از نور افتاد و من...
من غرق شدم از خیالت...غرق بودن...
غرق لحظه های اخر بودنم...وتو...
نمیدانم...غرق شدنم را دیدی یا نه...
+ نوشته شده در جمعه هجدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 16:6 توسط سعیده
|
دلم می نالد از درد جدایی خدایا چاره ای صبری و راهی